من بنده ی آزادگی باد صبایم ...

مجموعه ای از چرک نوشت های علی نقویان

من بنده ی آزادگی باد صبایم ...

مجموعه ای از چرک نوشت های علی نقویان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تینار» ثبت شده است

۲۸ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۱۹

متّهم

روی هم هیــچ نمی شد ثمر دنیایم

تا ثریّای جنون کج شده سر تا پایم

 

تلخـ احوالی من زخم سر ِ دندان ست

که گرفته ست به دل پارگی ِ صفرایم

 

می کشیدند مرا هر طرف از هر سو که

نیمه جان بر تن رسوای خیابان هایم

 

حکم را پــیش تر این محکمه داده ست مرا

که چنین بر لبه ی تــــیغ گلو می سایم

 

آن قدر هرزه نگاهی به خیالم کردند

ریشه ی سبز ِمرا کــند چمن پیرایم

 

می روم از همه ی شهر طلب کار، ولی

با دلی خسته و دستی ز طلب می آیم..

علی نقویان
۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۰۴

درویش

درویش

شب دراز ســـت ، قلندر زده ها بیدارند
بـه تمنّـای تـو بر در زده ها بیـدارند

سقف ِ این خانه پُر ست از قفس ِ داغ ِ جنون
شمـــع هــا در تب ِ پر پر زده ها بیدارند

کف ِ این قصّه یکی بی سر و جان خوابیده ست
همــه ی دســـت بـه خنجر زده ها بیدارند

جـغـد ها هم شفق از لانه برون آمده اند
خـــواب آلـــوده ، صنــوبـر زده ها بیدارند

آسمان، باده رِزان، مســت مــرا می خواهد
- روی سجّاده - که ســاغر زده ها بیدارند

شب دراز ست و به ره اَنجُم و مه می بینم
کز سر ِ شوق ِ تو اَغـبَر زده ها بیدارند


علی نقویان
۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۸

سرعت گذر عمر


در آسیاب ِ کهنه ی دل درد باید شد
با استخوان له کردن از غم مرد باید شد

پاییز عاشق می شود با برگــ ریزانش
زیر درخت ِ عشق ِ بی جان زرد باید شد

گاهی به دست آتش افروزان بسوز ای دل
در کفر نمرود آتش اما سرد باید شد

با اشک همدردیم و با لبخند همخانه
با هر چه هر آن را که با ما کرد باید شد

من، یار ِ تینار ِ* درون ِ پیله ی مرگم
چون کرم تا پروانه.. در خود طرد باید شد


  * تینار = تنها 


علی نقویان